روزی میــرسد …

بـــی هیــــچ خبــــــری …

بــا کولـــــه بــــار تنهـــاییـم …

 

در جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عجیـــــب …

راه خــــو اهم افتـــــاد …

مـــن کـــه غریبـــــم …

چـــه فـــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم …

همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مـــن است…

 



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 15:32 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

در بهار زندگیم احساس پیری میکنم

با همه آزادگی فکر اسیری میکنم

بس که بد دیدم ز یاران بظاهر خوب خود

بعد از این بر کودک دل سخت گیری میکنم

در به رویم بسته ام از اینو از آن خسته ام

من به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته ام

ای خدای آسمان بهتر تو میدانی چقدر

بارها در راه او تا پای جان بنشسته ام

 

 

شمع بودن زره زره آب گشتن تا به کـــــــــی...؟!

راه پـــــــر خاشــــاک را آرام رفتن تا به کــــــــــی...؟!

 



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 13:50 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

تنهــــــا چیــــــــزی که بایـد از زندگـــی آمــــوخت
فقــط یــک کلمـــــــه اسـت
“میگـــــــــــذرد”
امـــــا جان میگیرد تا بگـــــــذرد…

 



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 12:2 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

سختی تنهایی را زمانی فهمیدم

که مترسک چشمانش پر از اشک شده بود

و از کلاغها میخواست

هر چفد که میخواهند به او نوک بزنند!

ولی،

او را تنها نگدارند...



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 11:48 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

مهم نیست که تو با من چه میکنی
بیا ببین “برای تو” من با خودم چه میکنم !

 



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 11:29 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

زودتر بیا

من زیر باران ایستاده‌ام و انتظار تو را می‌کشم

چتری روی سرم نیست می‌خواهم قدم‌هایت را، با تعداد

قطره‌های باران شماره کنم تو قبل از پایان باران می‌رسی

یا باران قبل از آمدن تو به پایان می‌رسد؟

مرا که ملالی نیست حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم

نه از بوی یاس باران ‌خورده خسته می‌شوم

نه از خاکی که باران ، غبار را از آن ربوده است.

هر وقت چلچله برایت نغمه‌ی دلتنگی خواند

و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا

من تا آخرین فصل باران منتظرت می‌مانم …



تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, | 1:9 | نویسنده : Lonely boy |

 



تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 12:54 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

از این جا تا جایی که تویی قدم نمی رسد
دست دراز می کنم چیزی می نویسم
دریایی
دلی
قابی
غمی
از بی نشان تا نشانی که تویی
مرهم نمی رسد در این جا و این دَم
رونقی نیست عطشناک آنم
آن دَم نمی رسد …

 

 



تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 12:50 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

دعا میکنم زیر این سقف بلند،
روی دامان زمین،
هرکجا خسته شدی، یا که پر غصه شدی،
دستی از غیب به فریادت برسد،
و چه زیباست که آن دست خدا باشد و بس…

 

 



تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 12:44 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

دلتنگی یعنی این ک: کلی حسرت تو دلت باشه

فال بزنی، تو فالت بیاد "یوسف گمگشته باز آید ب کنعان غم مخور"...!

 

 



تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, | 1:19 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

من دلم می‌خواهد خانه‌ای داشته باشم پر دوست،

کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو…؛

هر کسی می‌خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند.

شرط وارد گشتن شست و شوی دل‌هاست

شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می‌کوبم روی آن با قلم سبز بهار

می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر ” خانه دوست کجاست؟ ”

 
 


تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:16 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...

 

 



تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 11:19 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

سلامتـــــے اون چشماــــــے نیمـــﮧ باز خیس ....
سلامتـــــــے شرم دختر .... سلامتـــــــے صبر پسر ....
سلامتــــــے قسمهایـــــے کــﮧ پسر بــﮧ دخترداد تا فراموش کنـــﮧ کــﮧ زندگیش خراب نشــــﮧ ....
سلامتــــــے قسم جون پسر .... سلامتــــــے قبول کردن دختر ...
سلامتــــــے لحظــﮧ خداحافظـــــــے ....
سلامتـــــــے چشماـــــــے خیس ....
سلامتـــــــے یــــﮧ عمر تنهایـــــــے ....
سلامتـــــــے حرفایـــــے کــﮧ نمیشد گفت ولـــــے یـــﮧ متن شد ....
سلامتـــــــے خنده هاــــــے کودکـــــے کـــﮧ توــــــے راه بود ....
سلامتـــــــے دخترــــــے کــﮧ مادر شد ....
سلامتـــــــے پسرــــــے کـــﮧ حسرت پدر بودن تا ابد بـــﮧ دلش موند ....
سلامتــــــے هق هق هایـــــے کـﮧ پست شد تا دلـــــــے آروم شــــﮧ ....
سلامتــــــے امـــــشب ....
سلامتـــــــے همه ــــــے عاشقایــــــے کــــﮧ هـــــرگز بـــﮧ عشقشون نرسیدن واز دور نگران یکــــــے یـــــﮧ دونــــﮧ شون بودن و بس


تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 1:3 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

نمي دونم اگه برگرديم عقب دل طوقي واسه كي پر ميزنه

اگه فرمونو يه شب دوره كنن چند تا چاقو پشت قيصر مي زنه

نمي دونم اگه برگرديم عقب داش آكل به عشق كي سر مي كنه

اگه رستمو ببينه روي خاك پشتشو بازم به خنجر مي كنه

پاي روضه ي خودت گريه نكن وقتي گريه ننگ مردونگيه

دوره اي كه عاقلاش زنجيرين سوته دل شدن يه ديوونگيه

اين روزا دوره ي غيرت كشيه كي مي دونه قيصر اين روزا كجاست

بكشي و نكشي مي كشنت اين جا بازارچه ي آب منگلياست



تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393برچسب:, | 23:15 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

من ازت خاطره دارم...

خاطره درد کمی نیست....!!!

 

 



تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 16:15 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

ب سلامتی روحم! ک دلش واسه کسی تنگ شده

ک حتی روحشم خبر نداره....!!!



تاريخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:, | 16:14 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

پیشاپیش ولادت باسعادت آقامون امام رضا(ع) رو به همه ی شما دوستان عزیز تبرک میگم

وعده ما 16 شهریور تو حرم آقامون...

 

 



تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 23:41 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

در سخت ترین لحظات و در آخرین لحظات باز هم خدا هست...!

 

 



تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:33 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

آهای مخاطب خاص قدیمی خوب بخون...
ب سلامتی خودم ک بخاطر تو قید بهتر ازتورو زدم
ب سلامتی خودم ک بخاطر تو خواستم تک پر بشم اما پری نذاشتی واسه پریدنم
ب سلامتی خودم ک اگه دروغیم گفتم بخاطر ترس از دست دادنت بود
ب سلامتی خودم ک در مورد احساسم دروغ نگفتم
ب سلامتی خودم ک خیلی از همون کسایی ک مثه چشمت بهشون اعتماد داری
بهم نخ دادن و خواستن باهام باشن ولی چون واقعا دوست داشتم ب خودم اجازه ندادم حتی بهشون فک کنم
ب سلامتی خودم با وجود این ک کامل نبودم ولی مطعنم هیچکس ب اندازه من بدردت نمیخوره
ب سلامتی خودم ک چیزایی در موردت شنیدم ک خیلی برام تحملش سخت بود ولی نذاشتم تو روحتم با خبر شه چون باور نداشتم
ب سلامتی خودم ک میتونستم ازت انتقام بگیرم ولی نگرفتم
ب سلامتی خودم ک مطمعنم برمیگردی و دلت هنوز با منه ولی با وجود این ک هنوز دوست دارم دیگه نگاهتم نمیکنم
بعد از تو سایز دلم دیگه با کسی جور نشد میدونم توهم مثه منی ولی مطمعن باش اگه تا آخر هم تنها بمونم دیگه چشممو بهت حتی قرضم نمیدم
از چشم یه اردیبهشتی افتادن درد داره میدونم

 



تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 1:23 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

وقتی نیســـــــت ... نبایــــــد اشــــــك بریــــــزی ...

بایــــد بگــــــذاری بغـــــض ها روی هم جمــــع شونــــد ... 
تا ... كوه شــــوند وسخــــــت ...
همیـــــن ها تو را میســـــازد ، سنگـــــت میكند درســـــت "مثـــــلِ خــــودش"
یادت باشــــــد حالا كــــــه نیســــــت ...
اشكهــــــایت را ندهی كســـــی پاك كنــــــد ... میدانــــی ؟
آخــــــر هركســــــی لیاقــــــت تو و اشـــــك هایــــت را نــــدارد ....

 

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 20:25 | نویسنده : Lonely boy |

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 20:16 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مثل آرامش بعد از یک غم..
مثل پیدا شدن یک لبخند..
مثل بوی نم بعد از باران..
در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مــن به آن محتاجم بـــــــــرگرد...

 

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 20:9 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

دم از بازی حڪــم میزنے! 

دم از حڪــم دل میزنے! 

پس بـﮧ زبان "قمار" برایت میگویم! 

قمار زندگے 

را بـﮧ ڪــسے باختم ڪـﮧ "تڪــ"-"♥دل♥" را با "خشت" برید! 

جریمـﮧ اش یڪــ عمر "حســــرت" شد! 

باختِ زیبایے بود! 

یاد گرفتم بـﮧ "♥دل♥" ، "♥دل♥" نبندم! 

یاد گرفتم از روے "♥دل♥" حڪــم نڪــنم! 

"♥دل♥" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت ڪـﮧ با 

"خشت"، "تڪــ بــُرے" نڪــنن...!! 

 

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 17:26 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

روزی میرسد که در خیال خود جای خالی ام را حس کنی

در دلت با بغض میگویی...

کاش اینجا بود!!

اما من دیگر به خوابت هم نمی آیم...



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 16:38 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

روزی میــرسَد.

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری.

بــا کولـــــه بــــآر تَنهـــاییـَم.

دَـر جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عَجیـــــب.

راه خــــواهم افتـــــاد.

مَـــن کـــه غَریبـــــم.

چـــه فَــــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم.

همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مَـــن است ..

 

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 12:35 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم
و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول می کنم.

می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم
و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است.

می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است،
چون می توانم آن را بخورم!

می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم
و با دوستانم بستنی بخورم .

می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم
و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.

می خواهم به گذشته برگردم،
وقتی همه چیز ساده بود،
وقتی داشتم رنگها را،
جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را
یاد می گرفتم،
وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم
و هیچ اهمیتی هم نمی دادم .

می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست
و همه راستگو و خوب هستند.

می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است
و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم .

می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم،
نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری،
خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و …

می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،
به یک کلمه محبت آمیز،
به عدالت،
به صلح،
به فرشتگان،
به باران،
و به . . .

این دسته چک من، کلید ماشین،
کارت اعتباری و بقیه مدارک،
…مال شما…

من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم.

 

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 11:24 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

 

چــــشمــــمون زدن حــــسودا یــــــادتــــــه؟!

چــــشمــــامون شــــد مــــثه دریـــا یــادتـه؟!

 

 



تاريخ : یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, | 23:53 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

اگه مردی...؟!! مرد بمون... اگه نیستی... نامردی نکن...!!
اگه تنهایی...؟!! تنها بمون... اگه نیستی... تنهاش نذار...!!
اگه نجیبی...؟!!...نجابت کن... اگه نیستی... هرزگی نکن...!!
اگه عاشقی...؟!!عاشق بمون... اگه نیستی... حرمت عشقو نشکن...!



تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, | 22:42 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

پدرم با صمیم قلب از تو تشکر میکنم
نه به خاطر اینکه به من محبت کردی و جوانمردیم آموختی
نه به خاطر اینکه راه و رسم مردانگیم آموختی
به خاطر اینکه با آن سیلی که به من زدی
عشق و صفا و آزادگیم آموختی
پدر جان تولدت مبارک

و تو ای مادر خوبم ،تولدت مبارک
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .



تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393برچسب:, | 13:58 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه...

گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند

زمستان تمام شد و کلاغ مرد!

اما... بچهاش نجات پیدا کردند و گفتند:

آخی خوب شد مرد، راحت شدیم از این غذای تکراری!

این است واقعیت  تلخ روزگار ما.!



تاريخ : جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, | 12:11 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

یاد سهراب بخیر..!

آن سپهری که تا لحظه خاموشی گفت:

تو مرا یاد کنی یا نکنی، باورت گر بشود یا نشود حرفی نیست

اما...!!

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست...



تاريخ : جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, | 11:57 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

صبر کن سهراب!

آری… تو راست می گویی آسمان مال من است

پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است!

اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟!

من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست…

صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم...

 

 



تاريخ : جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, | 1:15 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم

و به اندازه هر برق نگاهت نگران

تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . .

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, | 23:36 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

و من هر روز از خودم میپرسم؟!!

اینها که میگویند نوشته هایم زیباست !…

اگر ..

چشمهای تـــــــو را می دیدند !

چه می گفتند !!؟؟

“جا داره روز دختر رو هم به تمامی بانوان این مرز و بوم تبریک گفته
و بیافزاییم که در این روز زیبا از خداوند متعال سعادت، سربلندی و موفقیت را برایتان آرزومندیم”

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, | 23:24 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻪ ﺑﯽ
ﺻﺪﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ . . .​

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, | 2:54 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

شعرهایم را میخوانی..؟؟

میگویی روان پریش شده ام نه..؟؟!

پیچیده است ... قبول ...

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم ...

تو ساده تر نگاه کن..!!!



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, | 1:54 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

خدا ما رو برای هم نمی‌خواست .. فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی‌خواست .. خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود 

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم .. می‌بینم میری و می‌بینی میرم

تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم 

نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید می‌رسیدیم .. داره رو دست ما می‌میره این عشق

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, | 1:21 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
ومن چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته
ایستاده ام
وهمچنان
به نرده های
ایستگاه رفته
تکیه داده ام…!

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:, | 13:36 | نویسنده : Lonely boy |

 

 

 

از این جا
تا جایی که تویی
قدم نمی رسد
دست دراز می کنم
چیزی می نویسم
دریایی
دلی
قابی
غمی
از بی نشان
تا نشانی که تویی
مرهم نمی رسد
در این جا و این دَم
رونقی نیست
عطشناک آنم
آن دَم نمی رسد …

 

 



تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:, | 1:16 | نویسنده : Lonely boy |