من میتونم تو اینستاگرام وقتایی که پی ام میدی جوابتو بدم؟ آخه یه بار جواب دادم بلاک شدم، تا الان باید منو شناخته باشی چطور آدمی هستم، من اصن واسه هیچکس مزاحمت ایجاد نمیکنم و سواستفاده نمیکنم، اگه میخواستم اینکارو کنم میدونی که میکردم، پس نگران نباش تو ازدواج کردی حرمت تورو بیشتراز خانوادم شاید نگه دارم،



تاريخ : جمعه 4 مرداد 1398برچسب:, | 22:52 | نویسنده : Lonely boy |

من یه مریم بیشتر تو زندگیم نداشتم اونم تو بودی و هنوزم تو هستی، همین که بعضی وقتا منو یاد میکنی خیلی خیلی دمت گرم، واقعا خیلی خوشحال میشم وقتی میام تو وب و میبینم نظر گذاشتی واسه پستام، تو هنوزم واسم همون مریمی میدونی اگه علاقم به تو نبود معلوم نبود چه آدمی میشدم، اینکه الان مورد احترام دیگرانم بخاطر توئه، هیچوقت تورو فراموش نمیکنم گلم



تاريخ : جمعه 24 خرداد 1398برچسب:, | 16:25 | نویسنده : Lonely boy |

سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی ، او از نژاد جاده باشد و رفتنی

آری روزها گذشت ، همان شد ، تو رفتی ، من شکستم !



تاريخ : دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:, | 22:13 | نویسنده : Lonely boy |

آنقدر مرا از رفتنت نترسان ، قرار نیست همیشه بمانیم !

روزی همه رفتنی اند ، به پای کسی ماندن معرفت میخواد نه بهانه !



تاريخ : دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:, | 22:10 | نویسنده : Lonely boy |

علم بهتر است یا ثروت؟
باور کنید هیچکدام، فقط ذره ای معرفت !



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:8 | نویسنده : Lonely boy |

من همان پسرک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
و به اندازه ی بی معرفتی دردکشید



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:7 | نویسنده : Lonely boy |

چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:5 | نویسنده : Lonely boy |

تو ای سمبل معرفت ! کجایی ؟ سلام
این هم رسم توست ، دوستی بی کلام
ندیدم کسی ، هیچ مانند تو
یک روز خوب ، یک روز بد … بی مرام



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:3 | نویسنده : Lonely boy |

روزگاری خواهد رسید...

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...

به یاد من...

ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!

دلت هوایم را خواهد کرد...

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را...

به یاد خواهی آورد اشک هایم را...

مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:41 | نویسنده : Lonely boy |

خدایا؛

بضاعت من به قدری است که نمی دانم

در حق آشنایان و دوستانم چه دعایی کنم

اما می دانم که تو از حال آنان آگاهی

پس بهترین ها را برایشان کرم نما...



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:39 | نویسنده : Lonely boy |

بعضى اتفاق هاى خوب

اونقدر دیر مى افتن 

كه باید رو به آسمون كرد 

و گفت : وقتش گذشت 

مال خودت...!



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:39 | نویسنده : Lonely boy |

صدای ما رو 

از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید... 

مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن 

مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون 

زیر چونشونه 

در ضمن ، 

پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرف
ته.....



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:38 | نویسنده : Lonely boy |

اسم های مجازی 

تصویر های مجازی

مشخصات مجازی 

و در بین این همه چیزهای مجازی

تنها یک چیز حقیقت دارد 

تنهایی من
...




تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:36 | نویسنده : Lonely boy |


چند وقتیست هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم

نگاهم اما

گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد

و من همیشه به دنبال کسی می گردم

که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:35 | نویسنده : Lonely boy |

یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه

بدی هاش یادت میره

نامردیش یادت میره

بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره

وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره

فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:33 | نویسنده : Lonely boy |

بی خیال تمام هیاهوی اطراف

بر ساحل زندگی قدم می زنم

بی خیال فکر تو

دنیای خود را نقاشی می کنم

بی خیال تمام آنچه باید باشد

نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم

بی خیال همه رفت ها

به داشته های خود دل می بندم

اما

بگذار قدم بزنم...

قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی

این روزها...

غروب عشق برای من

حیات دوباره خورشید

در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!

نسیم دریا بر لبانم می نشیند

با خود می اندیشم

گویا

عشق در همین حوالی ست...

و باز می گویم

شاید

تا غروب عشق

نیمروزی باقی ست...



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:31 | نویسنده : Lonely boy |

من…!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر 

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!



تاريخ : شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:30 | نویسنده : Lonely boy |

   سوت قطار آمد کسی در پشت در گفت ای جانم ای

   جان

   اول مشهد رسیدیم

   از کوچه قلبم تا حرم یکباره پر زد، رد پرم تا پرچم گنبد

   رسیده

   طوفان عشقت شستوشو داده دلم را

   چشم رئوفت آبرو داده دلم را

 

کلیپ زیبا (امام رئوف) از سیدحسن آقامیری برای دانلود

روی لینک زیر کلیک کنید.

   السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

 



تاريخ : یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, | 15:11 | نویسنده : Lonely boy |

بوسه ام را می گذارم پشت در / قهرکردی , قهرکردم , سر به سر

تو بیا , در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن

من غرورم را شکستم , داشتی ؟ / آمدم , حالا تو با من آشتی ؟

 



تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394برچسب:, | 14:0 | نویسنده : Lonely boy |

 



تاريخ : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:42 | نویسنده : Lonely boy |

دلتنگی ام را به کی بگویم وقتی نیستی؟

 

یادته؟؟؟

نه یادت نیست، اگه یادت بود تنهام نمیذاشتی!!!



تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:49 | نویسنده : Lonely boy |

هیچ کدام از ما نمی توانیم به دلمان یاد بدهیم که هیچ وقت نشکند !  

ولی حداقل می تونیم به او یاد بدهیم که وقتی شکست

لبه ی تیزش ، دست بیگناهی را نبرد .



تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 14:56 | نویسنده : Lonely boy |

مـدت هـاســت احــسـاس مـیکــنم کــر و لال شــدم . . !!!

ایـن روزهـا صــدای احــسـاسـاتـم را فــقـط صــفـحـه ی کـیــــــــبـوردم مـی شــنود ... !!!



تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 11:2 | نویسنده : Lonely boy |

خســـــته ام !

 

مثل درخت سروی که سالهـــا در برابر طوفان ایستـــاد

و 

روزی به نسیمی دل داد و شکست ...

 



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:53 | نویسنده : Lonely boy |

پرسید که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟

 

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است !

شاید چند دقیقه ای دیر کرده است...

گفتم امروز هوا سرده بوده ، شاید موعود قرار تغییر کرده است !

خندید به سادگی ام و گفت : احساسِ پاک تو را زنجیر کرده است 

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی...

گفت : خوابی ! سالهاست که دیر کرده است...

در آیینه به خود نگام میکنم ... آه عشقِ تو ، عجب مرا پیر کرده است !

راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است...



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:50 | نویسنده : Lonely boy |

میگن گاهی نمیشه دست از دوست داشتن کسی برداشت حتی وقتی ازش دلخوری

 

شنیدم میگن وقتی زمستون میاد 

 بهتره کلاه بزاری سر خاطراتی که یخ زدن یا دستات ام هم بزاری تو جیبت !

 درست لحظه ای که تو اون سرما احتیاج به دوتا دست گرم داشتی ،

 اینجوری شاید یادت بیاد لحظه ای رو که دستات مهمون جیبات بودن

بعضی وقتا اتفاقایی خوب اینقدر دیر میفتن که باید نگاه به آسمون کرد

 و گفت : 

وقتش گذشته !

مال خودت ...



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:48 | نویسنده : Lonely boy |

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:44 | نویسنده : Lonely boy |

حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حائری طبسی در بمب گذاری اخیر خودرویی حامل زائران عتبات عالیات در نزدیکی شهر سامرا  به فیض شهادت نائل شدند

پیکر ایشان در کربلای معلی در جوار حضرت اباعبدالله الحسین سرور شهیدان تشییع و خاکسپاری شد

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید



تاريخ : سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, | 12:50 | نویسنده : Lonely boy |

آدمهای شکسته دو دسته اند :

آنهایی که یهویی از دست یک نفر افتاده اند

آنهایی که یواش یواش از دست همه ترک برداشته اند



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:20 | نویسنده : Lonely boy |

در قلب کوچکم فرمانروایی می کنی عزیز

بدون هیچ نائب السلطنه ای

کسی نمیداند چه لذتی دارد نازنین

بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:13 | نویسنده : Lonely boy |

به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست

کسی به جز تو در این روزگار با من نیست

خوش آمدی… بنشین آفتاب دم کردم که

چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:9 | نویسنده : Lonely boy |

هیچوقت دل اونایی که گریه شون بی صداست رو نشکنید

چون این آدما هیچکس رو ندارن که اشکاشونو پاک کنه …



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:3 | نویسنده : Lonely boy |

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از پرسید می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی اما

من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد از میان

فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد

بود.کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری 

ندارم.خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او 

را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را

نمی دانم؟ خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه ممکن 

است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت

کنی. کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟

و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و 

به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ چه کسی 

از من محافظت خواهد کرد.

خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم تمام شود.

کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود. 

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همیشه 

در کنار تو هستم.

در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک می دانست که 

بزودی باید سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون

به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات

اهمیت ندارد ولی می توانی او را مادر صدا کنی...

 

مادرم با تمام وجودم دوستت دارم



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 15:24 | نویسنده : Lonely boy |


هنوز هم عاشقانه‌هایم راعاشقانه برای تو می‌نویسم..

هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..

هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است...

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.

می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..

می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،

کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛

پس بگذار بخوانم:

اولین عشق من و آخرین عشق من تویی

نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 15:14 | نویسنده : Lonely boy |

 



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 13:21 | نویسنده : Lonely boy |

 

بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند


              اشکهای بهاری تقدیم به شما ای یادگار پیامبر (ص)، یا حضرت زهرا



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 13:10 | نویسنده : Lonely boy |

 

بی محلی

 

یک روز او هم معنای بی محلی را میفهمد...

 

           بگذار حـــــــــال با هم محلیش خوش باشد...

 



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 12:14 | نویسنده : Lonely boy |

کوتاه میگویم: دوستت دارم

اما از دوست داشتنت کوتاه نمی ایم



تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:, | 17:48 | نویسنده : Lonely boy |

  

کلیپ فوق العاده زیبا .::باز دوباره ذکر یا حسین::. + پخش آنلاین

 

پیشنهاد میکنم از دستش ندید!

 

 

برای دانلود و پخش آنلاین روی لینک دانلود کلیک کنید

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:, | 12:55 | نویسنده : Lonely boy |

ای کاش منم فراموش کردن و بلد بودم ...

 

کاش می تونستم خیلی راحت از کنار بعضی مسائل بگذرم ...

کاش منم یاد داشتم که باید به کسی دل نبندم ...

کاش به من میگفتن که کسی رو که دوست داره دوست داشته باش...

کاش میتونستم باور کنم که به تو هیچ وقت نمیرسم ...

کاش میشد ببینمت ...

آره دوباره ...بازم ...

آه ...

یاد شعری که واست گفته بودم افتادم..."برای یک بار که شده می خوام بیام ببینمت ..."

کاش بتونم حتی یک لحظه ببینم و او گرمی نگاهت چنان گرمم کنه که دارم از سرمای بی تو بودن

نابود می شم...

کاش چراغ دل من می تونست نوری باشه برای روشنایی راهت ...

هنوزم تو قلبمی ...

ولی اینقدر برات مصیبت شدم که نمیخوام حتی فکرم و بکنی...

شاید مقصر اصلی من باشم ...یا شاید هم خودت ...

نمیدنم ...تقدیر این بوده ...

کاش می تونستم سنگ صبورت باشم...

کاش میتونستم یه ذره گرما داشته باشم تا اون دستای سردت و که گرمای تنت رو یکجا ازت روبودن رو گرم کنه...

کاش میدونستم حداقل کجایی...

کاش بدونم که خدایی ناکرده غصه نمیخوری و تونستی با این موضوع کنار بیای ...

آخرین صدات که از پشت گوشی با وجود اینکه گوش هر کسی و پاره می کرد ولی داشت گوش منو نوازش می کرد هنوز  تو گوشمه ...

برات دعا می کنم ...من تنها رو دعا کن ...

امیدوارم ببینمت نه دیگه واسه دل خودم ...واسه دیدن خوشبختیت ...



تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 21:8 | نویسنده : Lonely boy |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد