هیچ کدام از ما نمی توانیم به دلمان یاد بدهیم که هیچ وقت نشکند !  

ولی حداقل می تونیم به او یاد بدهیم که وقتی شکست

لبه ی تیزش ، دست بیگناهی را نبرد .



تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 14:56 | نویسنده : Lonely boy |

مـدت هـاســت احــسـاس مـیکــنم کــر و لال شــدم . . !!!

ایـن روزهـا صــدای احــسـاسـاتـم را فــقـط صــفـحـه ی کـیــــــــبـوردم مـی شــنود ... !!!



تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394برچسب:, | 11:2 | نویسنده : Lonely boy |

خســـــته ام !

 

مثل درخت سروی که سالهـــا در برابر طوفان ایستـــاد

و 

روزی به نسیمی دل داد و شکست ...

 



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:53 | نویسنده : Lonely boy |

پرسید که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟

 

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است !

شاید چند دقیقه ای دیر کرده است...

گفتم امروز هوا سرده بوده ، شاید موعود قرار تغییر کرده است !

خندید به سادگی ام و گفت : احساسِ پاک تو را زنجیر کرده است 

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی...

گفت : خوابی ! سالهاست که دیر کرده است...

در آیینه به خود نگام میکنم ... آه عشقِ تو ، عجب مرا پیر کرده است !

راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است...



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:50 | نویسنده : Lonely boy |

میگن گاهی نمیشه دست از دوست داشتن کسی برداشت حتی وقتی ازش دلخوری

 

شنیدم میگن وقتی زمستون میاد 

 بهتره کلاه بزاری سر خاطراتی که یخ زدن یا دستات ام هم بزاری تو جیبت !

 درست لحظه ای که تو اون سرما احتیاج به دوتا دست گرم داشتی ،

 اینجوری شاید یادت بیاد لحظه ای رو که دستات مهمون جیبات بودن

بعضی وقتا اتفاقایی خوب اینقدر دیر میفتن که باید نگاه به آسمون کرد

 و گفت : 

وقتش گذشته !

مال خودت ...



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:48 | نویسنده : Lonely boy |

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست



تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394برچسب:, | 11:44 | نویسنده : Lonely boy |

حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حائری طبسی در بمب گذاری اخیر خودرویی حامل زائران عتبات عالیات در نزدیکی شهر سامرا  به فیض شهادت نائل شدند

پیکر ایشان در کربلای معلی در جوار حضرت اباعبدالله الحسین سرور شهیدان تشییع و خاکسپاری شد

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید



تاريخ : سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, | 12:50 | نویسنده : Lonely boy |

آدمهای شکسته دو دسته اند :

آنهایی که یهویی از دست یک نفر افتاده اند

آنهایی که یواش یواش از دست همه ترک برداشته اند



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:20 | نویسنده : Lonely boy |

در قلب کوچکم فرمانروایی می کنی عزیز

بدون هیچ نائب السلطنه ای

کسی نمیداند چه لذتی دارد نازنین

بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:13 | نویسنده : Lonely boy |

به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست

کسی به جز تو در این روزگار با من نیست

خوش آمدی… بنشین آفتاب دم کردم که

چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:9 | نویسنده : Lonely boy |

هیچوقت دل اونایی که گریه شون بی صداست رو نشکنید

چون این آدما هیچکس رو ندارن که اشکاشونو پاک کنه …



تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, | 15:3 | نویسنده : Lonely boy |

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از پرسید می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی اما

من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد از میان

فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد

بود.کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری 

ندارم.خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او 

را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را

نمی دانم؟ خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه ممکن 

است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت

کنی. کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟

و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و 

به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ چه کسی 

از من محافظت خواهد کرد.

خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم تمام شود.

کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود. 

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همیشه 

در کنار تو هستم.

در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک می دانست که 

بزودی باید سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون

به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات

اهمیت ندارد ولی می توانی او را مادر صدا کنی...

 

مادرم با تمام وجودم دوستت دارم



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 15:24 | نویسنده : Lonely boy |


هنوز هم عاشقانه‌هایم راعاشقانه برای تو می‌نویسم..

هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..

هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است...

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.

می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..

می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،

کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛

پس بگذار بخوانم:

اولین عشق من و آخرین عشق من تویی

نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 15:14 | نویسنده : Lonely boy |

 



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 13:21 | نویسنده : Lonely boy |

 

بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند


              اشکهای بهاری تقدیم به شما ای یادگار پیامبر (ص)، یا حضرت زهرا



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 13:10 | نویسنده : Lonely boy |

 

بی محلی

 

یک روز او هم معنای بی محلی را میفهمد...

 

           بگذار حـــــــــال با هم محلیش خوش باشد...

 



تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394برچسب:, | 12:14 | نویسنده : Lonely boy |