سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی ، او از نژاد جاده باشد و رفتنی

آری روزها گذشت ، همان شد ، تو رفتی ، من شکستم !



تاريخ : دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:, | 22:13 | نویسنده : Lonely boy |

آنقدر مرا از رفتنت نترسان ، قرار نیست همیشه بمانیم !

روزی همه رفتنی اند ، به پای کسی ماندن معرفت میخواد نه بهانه !



تاريخ : دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:, | 22:10 | نویسنده : Lonely boy |

علم بهتر است یا ثروت؟
باور کنید هیچکدام، فقط ذره ای معرفت !



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:8 | نویسنده : Lonely boy |

من همان پسرک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
و به اندازه ی بی معرفتی دردکشید



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:7 | نویسنده : Lonely boy |

چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:5 | نویسنده : Lonely boy |

تو ای سمبل معرفت ! کجایی ؟ سلام
این هم رسم توست ، دوستی بی کلام
ندیدم کسی ، هیچ مانند تو
یک روز خوب ، یک روز بد … بی مرام



تاريخ : یک شنبه 3 خرداد 1394برچسب:, | 12:3 | نویسنده : Lonely boy |