کاش میشد ببینمت ...



ای کاش منم فراموش کردن و بلد بودم ...

 

کاش می تونستم خیلی راحت از کنار بعضی مسائل بگذرم ...

کاش منم یاد داشتم که باید به کسی دل نبندم ...

کاش به من میگفتن که کسی رو که دوست داره دوست داشته باش...

کاش میتونستم باور کنم که به تو هیچ وقت نمیرسم ...

کاش میشد ببینمت ...

آره دوباره ...بازم ...

آه ...

یاد شعری که واست گفته بودم افتادم..."برای یک بار که شده می خوام بیام ببینمت ..."

کاش بتونم حتی یک لحظه ببینم و او گرمی نگاهت چنان گرمم کنه که دارم از سرمای بی تو بودن

نابود می شم...

کاش چراغ دل من می تونست نوری باشه برای روشنایی راهت ...

هنوزم تو قلبمی ...

ولی اینقدر برات مصیبت شدم که نمیخوام حتی فکرم و بکنی...

شاید مقصر اصلی من باشم ...یا شاید هم خودت ...

نمیدنم ...تقدیر این بوده ...

کاش می تونستم سنگ صبورت باشم...

کاش میتونستم یه ذره گرما داشته باشم تا اون دستای سردت و که گرمای تنت رو یکجا ازت روبودن رو گرم کنه...

کاش میدونستم حداقل کجایی...

کاش بدونم که خدایی ناکرده غصه نمیخوری و تونستی با این موضوع کنار بیای ...

آخرین صدات که از پشت گوشی با وجود اینکه گوش هر کسی و پاره می کرد ولی داشت گوش منو نوازش می کرد هنوز  تو گوشمه ...

برات دعا می کنم ...من تنها رو دعا کن ...

امیدوارم ببینمت نه دیگه واسه دل خودم ...واسه دیدن خوشبختیت ...



نظرات شما عزیزان:

donya
ساعت1:00---18 اسفند 1393
Zibast.....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:, | 21:8 | نویسنده : Lonely boy |